خودمونیا

با ارامش بخوان

خودمونیا

با ارامش بخوان

آخرین مطالب

من اومدم

چهارشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۰۹ ب.ظ

سلام خوب هستید من اومدم

اقا نخواست پیشش بمونم به خاطر همین بهم گفت برو زندگیتو بکن به خدا میسپارمت اومدم خداحافظی کنم که دلم نیومد و فقط گفتم اقا جونم خداحافظی نمیکنم ولی تو رو  به اون اوسا کریم قسمط میدم یه کاری بکن ساله دیگه هم کنارت باشم

خیلی عکس گرفتم نذاشتن دوربین ببریم داخل حرم عکسای شمال هم خوب شدن براتون میذارم

از اقا خیلی چیزا خواستم :

1-سلامتی خانوادم

2-سلامتی همه ی سرطانی ها (نمیدونم توی حرم انقدری که برای سرطانی ها دعا کردم برای خوب شدن خودم دعا نکردم)

3-اگر زنده موندم پزشکی قربول بشم (از خودم تعریف نباشه ولی همه بهم میگن دکتر میشی خودمم خیلی دوست دارم جراح قلب بشم و براش تلاش میکنم)

4-...

دلم خیلی برای مادربزرگم تنگ شده با اینکه حتی نتونستم ببینمش ولی یه حس عجیبی بهش دارم به پدر بزرگمم همینطور خیلی براشون دعا کردم تا روحشون شاد باشه . من پدر بزرگم 23 سال پیش بر اثر سرطان کبد از دنیا رفت و مادر بزرگمم بر اثر یه سرطان از دنیا رفت. انقدری اونا رو دوست دارم و شبا باهاشون حرف میزنم درد و دل میکنم حتی یکبار هم به مادر بزرگ و پدربزرگ زندم درد و دل نکردم یعنی در واقع نمیتونم بگم چون ... . توی یکی از پستام نوشته بودم که از 9 سالگی به ستارش وابسته شدم اره خیلی وابسته ام به روحشون . 2 ساله که سر قبر هیچکودوم نرفتم چون نمیبرنم ،دلم زار زده برای یه سلام کردن سر قبرشون دوست دارم برم سر قبرشون و گل های مریمی که مثل مامان مریمم میمونن رو پر پر کنم دور اسمش . گل های محمدی رو که بابابزرگم دوست داررو براش بخرم و با گل های داوودی قبرشو تزیین کنم.دوست دارم همیشه قبرشون بوی گلاب بده .

نزدیک به مدرسه هاست دوست داشتم برای بچه های غزه دفتر و مداد میخریدم ولی نمیتونم... . یه چیزیو بهتون بگم من تا الان به یه چیزایی فکر میکردم که سرم نیومده بود و سر مردم اومده بود ولی حالا همون بلا سر خودم اومده .

اول پست گفتم سرطانیها فکر میکنید چرا بهشون یه حسی دارم ؟ چون به خاطر همین سرطان دو تا از کسایی که الان خوب میتونستم باهاشون درد و دل کنم رو از دست دادم .

فکر میکنید چرا میخوام جراح قلب بشم ؟ چون نمیخوام به خاطر این دو تا دیگه از عزیزانم رو از دست بدم .میخوام خوبشون کنم.

موقعی که نگاه دریا میکردم اونم دلش خیلی پر بود همش می غرید مثل دل من که همش می غره ،زجه میزنه

نمیخوام با نوشته هام ناراحتتون کنم اگر واقعا میدونید که ناراحت میشید نیاید من این وب رو فقط برای دل خودم باز کردم چون مثل دفتر غم خواری هام برام عزیزنه

یه دفتر دارم که خاطراتم رو توش مینویسم یکی هم دارم که درد و دل میکنم هیچکس از این دفتر ها خبر نداره به جز شما 

برید عکسای شمال تو ادامه مطلب:

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۱۹
kimia m.i

نظرات  (۲)

  • تنها ارائه دهنده قالب های بیان بلاگ بصورت رایگان
  • مرجع دریافت انواع کد و ابزار گرافیکی
  • دیزاین زد
خوش اومدی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی